شبکه چهار - 8 اسفند 1399

اصلاحات علوی و پنج بیماری اجتماعی ("خرد بحران‌زده"، "بیگانگی انسان با انسان"، "خودمرکزبینی"، "اخلاق بازاری"، "ذهن زرد")

اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان _ نشست (از علی ع آموز)_۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران عزیز.

حدود 30 معیار از فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) یادداشت و استخراج کردم که خدمت شما عرض کنم. این‌ها در واقع معیارهایی است که بچه‌های تشکل‌های مسلمان در سطح دانشگاه‌ها و در عرصه عمومی برای اقامه آن‌ها باید تلاش کنند، فعالیت‌ دانشجویی، جنبش دانشجویی، تشکل‌ها هرچه که اسم آن را می‌گذارند هر مقدار وقت بگذاریم شاقول سنجش ارزش آن این‌هاست یعنی اگر فعالیت‌های سیاسی، رسانه‌ای،‌ دانشجویی در این جهت امتداد پیدا کند هر لحظه و هر دقیقه و هر روز آن جهاد است ولی اگر غیر از این باشد اسم آن فعالیت سیاسی باشد، فعالیت فرهنگی باشد، مسئولیت حکومتی باشد، همه ول‌معطل است یعنی تلف کردن وقت، تلف کردن و تلف شدن است. انژری و فسفر مغز و عضلانی و آبرو و جان و مال اگر جز در این مسیرها صرف بشود اسم آن هرچه می‌خواهد باشد بازی کردن با خودو با دیگران است. ما باید بدانیم به دنبال ساختن چه جامعه‌ای هستیم؟ سازمان دادن چه نوع حکومت و مدیریتی؟ چه نوع روابطی؟ چه نوع ضوابطی؟ آن وقت تمام فعالیت‌هایمان را هرکس هر کاری که می‌کند دانشجو است، طلبه است، مدیر است، کارگر است، کشاورز است، تاجر است، کاسب است، صنعتگر است، هر چه که هست، ببیند کجای این پروژه قرار می‌گیرد و کدام بخشی از این پروژه را دارد پیش می‌برد. خارج از این پروژه همه چیز هدر دادن وقت است و همه حرف‌ها حرف مفت است ولو آرایش بشود با تعابیر قشنگ و چشم و گوش و دهان پرکن باشد. خیلی از این مباحث را ما دیدیم و شنیدیم یادمان می‌آید که گاهی 30 سال پیش بعضی از این حرف‌ها گفته می‌شد خب آن اوایل که انقلابی بودیم انقلابی بودند خیلی برای این حرف‌ها اهمیت قائل بودیم و فکر می‌کردیم که خروج از مسیر غیر انقلابی بودن و ضد انقلابی شدن عملاً فاصله‌ای نداریم. ممکن است کسانی داخل حاکمیت باشند نان حاکمیت انقلاب را می‌خورند ولی در نهان ضد انقلاب هستند. انقلاب و سیستم را تا حدی می‌پذیرند که حقوق‌های صد میلیونی بگیرند، منافع‌شان تأمین باشد،‌ آبرو و مقام‌شان تأمین باشد در آن‌جا هم توبیخ بشوند آن‌ها را از جا بردارند سر یک شغل دیگر بگذارند این نحوه توبیخ هم جای دیگری ندیدیم این جزو اختراعات ایرانی است وقتی می‌بینیم مثلاً در یک کشور، وقتی یک تخلّف بزرگی در تشکیلات صورت می‌گیرد بالاترین مقام او استعفا می‌کند و از ملت عذرخواهی می‌کند. این‌جا اولاً معمولاً کسی از کسی عذرخواهی نمی‌کند، حالا گاهی نمایشی عذدرخواهی می‌کنند ولی استعفا و عزل، این سه‌تا تقریباً در قاموس ایرانی نیست. یک عده‌ای معمولاً همیشه جزو مسئولین جمهوری اسلامی هستند و باید باشند اصلاً از اول تا آخر! اگر یک وقتی هم سقوط کند جزو مسئولین جمهوری اسلامی بعدی‌اند! چون ممکن است باز هم اسم آن جمهوری اسلامی باشد! ممکن است همین قانون اساسی را داشته باشد اسم آن هم جمهوری اسلامی باشد، بعضی‌ها کلاً همیشه جزو مسئولین هستند یعنی سند محضری خورده! یک جایی هم تخلف بشود از این‌جا برمی‌دارند و جای دیگر می‌گذارند، چپ و راست هم ندارد. در همه جناح‌ها و همه تیپ‌ها، بعضی‌هایشان روشنفکرمآب و بعضی‌هایشان خرمقدس‌اند. تیپ‌های مختلف هستند. شما در این آقایان محترم که حقوق‌های کلان می‌گیرند هم دیدید آقایانی که یقه‌شان را تا زیر دماغ‌شان بستند ته ریش هم دارند هم آدم‌هایی دیدید که چپه تراش و عکس‌هایشان با خانواده‌هایشان بدون حجاب بعضی از خارج از کشور و داخل است! ما همه جور مسئول جزو مسئولین جمهوری اسلامی داریم. با افکار مختلف و رفتار مختلف و متضاد و حرف‌های تکراری و ضوابطی که یک موقعی یادم می‌آید بیست و چند سال پیش در یک جلسه‌ای بعضی از این روایات امیرالمؤمنین(ع) خوانده می‌شد چند نفر از دوستان خود ما که هم در انقلاب بودند و هم در جنگ بودند منتها بعد شکم‌ها بالا آمده بود و اوضاع‌شان خوب شده بود و حق خودشان می‌دانستند که بخورند، می‌خواستند جبران کنند می‌گفتند ما دوران انقلاب و جنگ صدمه خوردیم عقب ماندیم باید جبران کنیم! یادم می‌آید یکی دو نفر این‌ها در جلسه بودند آن موقع 10- 15 سال از انقلاب گذشته بود، گفتند آقا بعد از 10- 15 سال باز هم از این حرف‌ها؟! یعنی حرف‌های امیرالمؤمنین(ع) برایش به نظرش تکراری و کهنه آمد الان هم جزو همین تیپ‌هاست. یک 7-8 سال دیگر گذشت در اواخر دهه 70 یک رئیس جمهوری از رئیس جمهورهای ایران سال‌های 79-80 ایشان دفترش گفت که می‌خواهد چیز بشود ما رفتیم، گفتم من کاری ندارم و عرضی ندارم من وقت نخواستم، گفتند نه بیایید. آن جلسه خیلی مفصل بحث شد، یکی از چیزهایی که شنیدم ولی خیلی برایم جالب بود – ایام شهادت امیرالمؤمنین(ع) بود سال 79 شب‌های شهادت حضرت امیر و شب‌های قدر بود – یکی دوتا بحث را ما از روایات حضرت امیرالمؤمنین(ع) را خواندیم که این‌ها دیده بودند و ایشان به من گفت که این حرف‌ها و روایت‌ها خیلی خوب و قشنگ است ولی این‌ها برای انقلاب کردن به درد می‌خورد برای حکومت کردن به درد نمی‌خورد! این روایات و این ادبیاتی که امیرالمؤمنین(ع) داشتند این‌ها به درد حکومت کردن نمی‌خورد این‌ها برای انقلاب کردن خوب است. تحریک کنیم بریزند ساختارها را بهم بریزند و انقلابی برخورد کنند و الا حکومت این‌طوری نیست و اواخر همان جلسه ایشان فرمودند که به نظر من بهترین مدل حکومت، مدل لیبرال دموکراسی است. این را صریح ایشان به من گفت. منتها اشکال آن این است که معنویت و اخلاق در آن کم است ما باید یک لیبرال دموکراسی توأم با اخلاق و معنویت داشته باشیم ولی ذات حاکمیت باید لیبرال دموکراسی باشد، به ضمیمه‌ای یک مقدار ادویه‌جات، سالاد اخلاق و معنویت! ببینید این‌ها نگاه‌ها در عالی‌ترین سطوح حکومت بوده و هنوز هم در بعضی‌هایشان هست. واقعاً بعضی از کسانی که 30 سال پیش- 40 سال پیش ما از آن‌ها همین آیات و روایات را می‌شنیدیم واقعاً الآن معتقدند که این‌ها فقط به درد مقاله و سخنرانی و به درد این حرف‌ها می‌خورد و باید برای ثواب خواند! این‌ها نباید مبنای مدیریت باشد. مذهب، اخلاق، احکام، برای حریم خصوصی است جزو عقاید شخصی است می‌تواند فانتزی باشد، می‌تواند خرافات باشد، می‌تواند عرفان باشد، می‌تواند هنر باشد، عرفان آن هم می‌تواند دینی و غیر دینی باشد،‌ توحیدی و مشرکانه، این‌ها هیچ فرقی نمی‌کند هرکسی یک سرگرمی‌ای دارد. مذهب، اخلاق جزو سرگرمی‌ها می‌تواند باشد اما این‌ها مبنای عمل و راهنمای عمل نباید باشد. از آن طرف هم مذهبی‌ها و متدینین و متشرعین ما که مدام علی علی گفتند و می‌گویند فکر می‌کنند دعوا نهایتاً بر سر شخصی است به نام علی‌بن‌ابیطالب! نمی‌دانند که علی هم هدف نیست، علی(ع) هم وسیله است. کل اهل بیت(ع) همه‌شان وسیله‌اند. وقتی متوسل می‌شویم «بهم الی‌الله» یعنی همه‌شان وسیله‌اند هدف نیستند. پیامبر اکرم(ص) هم هدف نیست. قرآن هم هدف نیست. همه این‌ها وسیله است. منتها تنها وسیله است. وسیله برای چه هدفی؟ توحید و عدالت. یعنی تنظیم رابطه انسان با خدا و با خلق. همین دوتا. با خدا چه کنیم و چه بگوییم؟ با خلق چه بگوییم و چه کنیم؟ اصلاً اگر انقلاب شده برای تبیین و تحقق این‌هاست و الا این انقلاب هم به درد نمی‌خورد و کل این انقلاب هم بی‌خود بوده است. چون این انقلاب ما انگشت کوچکة صدر اسلام هم نیست آن انقلاب منحرف شد، آن حکومت اسلامی بعدها منحرف شد دیگر ما کی هستیم؟ سر پیازیم یا ته پیازیم؟ ما اصلاً چه می‌گوییم؟ اگر حکومت جمهوری اسلامی جز در این مسیر هدفی داشته باشد و تعریفی داشته باشد و حرکتی بکند این حکومت نامشروع است، از حکومت شاه بهتر است ولی مشروع نیست، آدم‌های صالح‌تری، تعداد بیشتری آدم‌های صالح در این حکومت هستند، معیار یک چیز دیگر است، شاقول باید بگذاریم رفتار حاکمیت و رفتار خودمان یعنی جامعه را باید بسنجیم، هرجای آن خورد، خورده و هرجای آن نخورده، نخورده! خدا و پیامبر با ما قوم و خویش نیستند. در روایت دیدم که حضرت ولی‌عصر(عج) که می‌آیند می‌فرمایند هیچ بیعتی بر گردن من از هیچ کس نیست. به هیچ کس بدهکار نیست، با هیچ کس رودربایستی ندارد او می‌تواند جهان را اصلاح کند. البته رودربایستی نداشتن معنی‌اش عدم رعایت عقلانیت و ادب و اخلاق و انسانیت و حریم‌ها نیست، همه این‌ها باید رعایت شود.

1) اصل اول؛ جامعه دینی، جامعه شاد است. این تعبیر این‌قدر دستمالی شده از منظر افراط و تفریط که خود این کلمات هم گاهی تکراری به نظر می‌رسد مثل این که یک پیشفرض دارد! مثل این که یک دعوایی است یک عده می‌گویند آقا دین همه‌اش غم و غصه است، و یک عده هم می‌خواهند بگویند نه، دین خوب است، شادی هم هست و می‌شود جفتک هم انداخت! او می‌گوید همه‌اش باید توی سرمان بزنیم و گریه کنیم او می‌گوید نه جفتک هم می‌شود انداخت! هیچ کدام؛ هر دویش غلط است. روی رودربایستی انفعالی نیست که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند جامعه دینی جامعه شاد است. تعابیر زیادی از ایشان در این مورد است. یکی‌اش این است که یک سبک زندگی اسلامی زندگی‌ای است که نه تنها – البته بعضی‌ها با تلخی‌های آن هم شاد برخورد می‌کنند که البته این کار یک عده کم است کار ماها نیست یک اقلیت هستند کسانی که حتی مریض می‌شوند گرفتار مرض و فقر و گرفتاری و اسارت و اذیت و غربت هستند زجر نمی‌کشند شاد هستند آن‌ها یک عده‌ای کمی هستند ماها که این‌طوری نیستیم شماها هم فکر نکنم باشید – ولی غیر از آن‌ها، در مورد ما و شماها می‌گویند که باید جامعه اسلامی هم به لحاظ زمان و فرصت فراغت و به هم به لحاظ برنامه‌ریزی رسانه، نظام آموزشی و مدیریت خانواده حتماً باید یک بخشی برای شادی داشته باشد و برنامه‌ریزی کند یعنی شادی جزو نیازهای اولیه و جزو حقوق مسلّم ماست. این تعبیر حضرت امیر(ع) است. حق شاد بودن، حق آرامش داشتن، حق خندیدن، حق امنیت روانی،‌ امنیت اخلاقی، حق بدون استرس و اضطراب زندگی کردن، خوابیدن و بیدار شدن، این یکی از حقوق مسلّم جامعه اسلامی است. دانشگاه‌های ما باید برای این برنامه‌ریزی کند حوزه ما باید در این باره وظیفه‌اش را در این رابطه درست تنظیم کند، رسانه ما همین‌طور و بقیه. در عین حال که از حضرت امیر(ع) روایات مکرر است که مواظب باشید که به اسم شادی احمق نشوید. غفلت غیر از شادی است، شادی در عین بیداری. ما دو جور شادی داریم شادی توأم با خواب، شادی توأم با بیداری. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند شادی توأم با خواب و غفلت و شادی احمق‌ها نه. شادی در اوج بیداری و آگاهی. شادی ناشی از جهل داریم شادی ناشی از آگاهی داریم. دوتا شادی داریم دوتا حکم دارد. شادی ناشی از خباثت داریم بعضی از خبیث بودن لذّت می‌برند از گریه دیگران می‌خندند و خوش‌شان می‌آید و لذت می‌برند این شادی حرام است. شادی مشروع داریم. شادی مشروع این‌قدر مهم است که حضرت امیر(ع) خانه فقرا و محرومین می‌رفتند و به بچه‌ها خدمت می‌کردند می‌دانید در زمان خلافت و غیر از زمان خلافت‌شان در هر دو دوره ایشان این کار را می‌کردند می‌گفتند علاوه بر سیستم رسمی بیمه و تأمین اجتماعی که امیرالمؤمنین(ع) تآمین کرده بود، که شنیدید حضرت یک وقت یک پیرمرد کوری را کنار خیابان دید گدایی می‌کند فرمودند قضیه چیست؟ بررسی کردند گفتند مهم نیست مسیحی است مسلمان نیست. حضرت امیر(ع) عصبانی شد فرمودند جوان بود داشت در این جامعه کار می‌کرد از مذهبش نپرسیدی که مسیحی است یا مسلمان است، از او این جامعه کار کشید حالا که پیر شده و کور و نابینا و عاجز گوشه خیابان افتاده، او را رها کردید که گدایی کند؟ حالا می‌گویید مسیحی است؟ حضرت امیر(ع) عصبانی شد توبیخ کرد و فرمود از بیت‌المال مسلمین زندگی او را تأمین کنید. اولین نظام بیمه تأمین اجتماعی را حضرت امیر(ع) راه انداخت. مسلمان، غیر مسلمان، هرکس در جامعه اسلامی زندگی می‌کند باید تأمین باشد هیچ کس نباید کارتن‌خواب و محتاج به گدایی باشد اگر می‌تواند کار کند باید برایش کار درست کنی و کار کند، مفت‌خوری نه، انگل نه، اگر نمی‌تواند مریض است، علیل است، پیر است، کودک است، باید با کرامت تأمین بشود هم ثروتمندان مسئول هستند هم حکومت مسئول است و هم فامیل‌های او و همسایگانش و دوستانش مسئول هستند و هر کس که این را دیده و از این وضعیت باخبر شده مسئول است. حالا چه کسی به این مسئولیت‌ها عمل می‌کند؟ ما و شماها عمل نمی‌کنیم چه برسد بگوییم که ثروتمندان و قدرتمندان! بارها دیدیم آدم‌هایی کنار خیابان افتادند در حال نیمه زنده و نیمه مرده واقعاً هستند و 90 درصد مردم از کنار این‌ها رد می‌شوند، 5-6 درصد می‌ایستند کنجکاوی یک نگاهی می‌کنند و سکه‌های پول کوچک را که می‌خواهند توی جوی آب بیندازند به او می‌دهند! اصلاً نمی‌دانم این‌ها برای چی هست اگر این‌ها برای کمک به اوست که او دارد می‌میرد این دوقرون و سه‌قرون به درد او نمی‌خورد، زنگ نمی‌زند که اگر این مریض است آمبولانس بیاید یا سوار ماشین نمی‌کند او را ببرد، آب و غذا برایش نمی‌آورد و نمی‌پرسد که چه مرگت است! امت اسلامی! شیعه علی! بعد امیرالمؤمنین(ع) علاوه بر تأمین اجتماعی که خانه همه فقرا، شهدا، و خانه بچه‌های یتیم می‌رفتند این خیلی مهم است قنبر می‌گوید آقا حالا برای این‌ها آب و غذا می‌آوری، شوخی می‌کنی، پول و امکانات و نان می‌آوری، خب این‌ها را می‌فهمیم چیست ولی شما بعد شروع می‌کنی برای بچه‌های کوچک ادا و اصول درمی‌آوری، صدای حیوانات گوسفند و اسب برایشان درمی‌آوری چهار دست و پا می‌روی روی پشت شما سوار می‌شوند! شما خلیفة مسلمینی؟ حضرت امیر(ع) می‌گویند که وقتی از هر خانه‌ای بیرون می‌آییم باید دوتا اتفاق برای آن خانواده بیفتد یک) هیچ گرسنه‌ای در آن خانه نماند و دو) هیچ غمگینی در آن خانه نباشد. هم باید شکم‌ها سیر شود و هم باید لبخند بر لب‌هایشان بیاید، باید بخندند. فرمودند من از خانه‌ای که در آن خانه کودکان یا گرسنه باشند یا گریه کنند من از آن خانه بیرون نمی‌آیم چون هنوز وظیفه‌ام را انجام ندادم. یعنی امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید در این شهر نباید هیچ کودک گرسنه و گریانی وجود داشته باشد و الا ما هیچ کدام مسلمان نیستیم. این‌ها حرف‌های علی(ع) است. حالا باز بگویید علی علی. با علی بودن خیلی سخت است. من خدا را صدهزار بار شاکرم که زمان علی(ع) نیستم چون معلوم نبود با علی چه کار می‌کردیم؟ علی‌بن‌ابیطالب(ع) اصلاً قابل تحمّل نیست. به کوچکترین حقوق گیر می‌دهد از کنار سایه‌ای از حقوق عبور نمی‌کند همه جا خودش را مسئول می‌داند می‌گوید همه چیز به من مربوط است. ظهر تابستان کوفه، نجف همین الآن این ایام گفتند نزدیک 55 درجه 60 درجه است حالا به گرمای قدیم‌ها ببینید چه می‌شود؟ گرمای نجف و کوفه آن موقع. ظهری که تمام خود کوفه رفتند توی زیرزمین توی سرداب‌ها هیچ کس توی کوچه‌ها نیست یک مسافری می‌آید آن‌جا می‌گوید دیدم علی‌بن‌ابیطالب(ع) دارد توی کوچه‌ها عرق می‌ریزد و راه می‌رود یک لحظه خسته شد کنار دیوار، در سایه درختی یک لحظه تکیه داد و نشست. آمدند گفتند آقا ببخشید اتفاقی افتاده؟ هوا به این گرمی همه در خانه‌هایشان هستند هیچ کس بیرون نیست پرنده پر نمی‌زند چه کار می‌کنید کاری چیزی هست به ما بگویید. فرمودند نه، در کوچه‌ها و خیابان‌ها دارم می‌گردم نکند یک فقیری، یتیمی، برده‌ای، غریبی یک کسی این‌جا باشد دستش به من نرسیده، صدایش به کسی نرسیده، مردم محلش نگذاشتند، نکند کنار کوچه و خیابان‌ها یک کسی آواره باشد! این علی(ع) قابل تحمل است؟ اصلاً می‌شود کنار چنین آدمی زندگی کرد؟ می‌شود توی حکومت این رفت و بگوییم آقا ما امروز در حکومت شما هستیم؟ می‌فرماید که اوقات شادی فرصتی است برای طراوت روح و جان انسان. یعنی ما با رودربایستی نمی‌گوییم شادی برای مردم، انسان به شادی نیاز دارد منتها شادی دو دسته است، شادی عادلانه و شادی ظالمانه؛ شادی حکیمانه و شادی احمقانه؛ شادی بیدارانه و شادی عاقلانه؛ دو جور شادی داریم. شادی حلال و شادی حرام. گریه‌اش هم دو جور است؛ غم هم همین‌طور است غم حلال داریم غم حرام داریم؛ غم حرام همان‌هایی که خداوند در قرآن می‌فرماید «لاتحزنون» غم مخورید یعنی غم دنیا نخور، «لاتیأسوا»، «لاتحزنوا»، «لاتفرحوا» یک چیزی به دستت می‌آید مقامی، ثروتی، شهرتی خیلی جفت نینداز و خوشحال نشو امتحان است، از تو هم می‌گیریم مأیوس نشو یک چیزی از دنیا از دست دادی مأیوس نشو، این هم امتحان است. آزمایش است داری آزمایش می‌شوی، وقتی به تو می‌دهند و وقتی از تو می‌گیرند، نه مأیوس شو و نه مست شو، نه افسرده شو و خورد شو تعادل انسانی‌ات را حفظ کن، مسابقه است یک وقت تو را در آب و یک وقت تو را در خشکی می‌اندازیم با گرما، سرما، با فقر، با ثروت، با ثروت امتحان می‌شوی بلافاصله با فقر امتحان می‌شوی، با بیماری با سلامت، خداوند در قرآن می‌فرماید، جالب است وقتی خداوند یک مقدار فرجه می‌دهد امکانات مال‌اش را زیاد می‌کند، پولی دستش می‌آید، آبرویی، قدرتی، رئیسی، این خیال می‌کند خدا الآن بیشتر او را دوست دارد خیالش این است که الآن مورد توجه ویژه خداست که این‌ها را به او داده است وقتی هم که این‌ها را از دست می‌دهد یک بیماری سختی، ورشکستگی‌ای، گرفتاری، بی‌آبرویی یک چیزی پیش می‌آید بعد هم فکر می‌کند از چشم ما افتاده، فکر می‌کند که ما از او بدمان آمده و داریم او را تنبیه می‌کنیم. بله، بعضی از نقمت‌ها و شرارت‌ها بله تأثیر فوری در دنیا دارد، آثار وضعی کار خود ما در دنیاست اما همه‌اش این‌طور نیست مخصوصاً آن‌هایی که خود ما باعث آن نشدیم یک اتفاقاتی برای ما می‌افتد که خودمان باعث آن شدیم ولو 10 سال پیش، یادمان نیست، با چهارتا واسطه آن کاری که آن وقت کردی الآن این نتیجه‌اش است، یا یک کسی یک بلای دیگری سر ما می‌آورد، اما یک کارهایی است که ما خودمان سر خودمان نیاوردیم بلکه اتفاق می‌افتد چه مثبت چه منفی، خداوند می‌فرماید این‌ها فکر می‌کنند وقتی مثبت‌هایش سراغ این‌ها می‌آید و حقوق‌هایشان به اصطلاح بالا می‌رود خیلی پیش خدا محبوب هستند و وقتی خیلی پایین می‌آید بدبخت هستند و از چشم خدا افتادند. می‌فرماید «کلّا» هرگز، هر دو محاسبه‌تان غلط است. در دوتا موقعیت قرارتان دادیم ببینیم چه کار می‌کنید؟ بعضی‌ها در ثروت آدم هستند فقیر که می‌شود حیوان می‌شوند بعضی‌ها وقتی فقیر هستند آدم هستند ثروتمند که می‌شوند حیوان می‌شوند، بعضی‌ها در هر دو موقعیت آدم هستند بعضی‌ها هم در هر دو موقعیت حیوان هستند فقیر باشد و ثروتمند باشد حیوان است. وقتی فقیر است دزدی می‌کند و وقتی هم ثروتمند است باز یک کار دیگری می‌کند. این‌ها تعابیر و انسان‌شناسی علی(ع) است. می‌گوید ما برای جامعه باید شادی تدارک ببینیم، هر خانواده باید برای شادی برنامه داشته باشد اما چه نوع شادی‌ای؟ و تا چه حد؟ شادی آیا غفلت و مستی است؟ خیر.

فرمودند که رسول‌الله(ص) فرمودند من معیار و سبک زندگی اسلامی را در دو جمله به شما می‌گویم. حضرت امیر(ع) فرمودند حضرت رسول می‌گویند، پیامبر(ص) فرمودند بهترین ایمان اگر می‌خواهید یک فرد و یک جامعه و یک خانواده چقدر متدین و دینی است؟ بهترین ملاک، سه تا ملاک گفته‌اند: 1) با کسی بخاطر منافع شخصی خودت، بخاطر قدرت و ثروت و شهرت نه دوست شو نه دشمن. این اصل اول. دوستی و دشمنی برای دنیا نه، برای خدا و برای حق باشد. با کسانی که دوست حق و دوست عدل هستند با آن‌ها دوست باش و با کسانی که دشمن حق و دشمن عدل هستند دشمن باش. دوستی‌ها و دشمنی‌ها مکتبی و بر اساس اصول باشد، نه شخصی و عقده‌ها و منافع شخصی. خیلی سخت است، خیلی ولی ما دیدیم آدم‌هایی که این‌جوری بودند. من خودم دیدم. سنش از من هم کمتر بود، دیدم با هیچ کس دشمن نبود و با هیچ کس هم دوست آنچنانی نبود با همه بر اساس این که حق است یا ظلم است؟ درست می‌گوید یا نادرست؟ به همان اندازه دوستی و دشمن باش. حضرت امیر(ع) فرمودند این ملاک اول است. 2) فرمودند که مؤمن کسی است که خودش و منافع خودش را بر هیچ کس دیگر ترجیح ندهد یعنی بگوید من هم یکی از بقیه هستم و ملاک گذاشتم، حتی ملاک احساس درونی. فرمودند مؤمن حقیقی کسی است که هرچه برای خود می‌خواهد برای همه بخواهد، هرچه برای خود نمی‌خواهد برای هیچ کس نخواهد. فرمودند این مؤمن است. دوتا شاخص خیلی عجیبی است. در ضمن آن‌هایی که می‌گویند آقا تا کی خدا، یک کم هم انسان، مردم، و... ببینید این خدایی که پیامبر(ص) و علی(ع) می‌گویند ملاک این خداپرستی میزان احترام و محبتی است که انسان نسبت به مردم دارد. در روایات دیگر می‌فرماید انسان‌ها و حیوانات، در روایت دیگر می‌فرماید و حقوق گیاهان، که یک کسی داشت می‌رفت شاخه درختی را کَند، امام(ع) از او پرسیدند برای چه این را کَندی؟ گفت آقا همین‌جوری! گفت همین‌جوری؟ قتل؟ یک جان محترمی را گرفتی؛ همین‌طوری؟ یعنی حتی تعبیر به جان گیاهان می‌شود، یعنی به قتل رساندن گیاه و فضای سبز. در مسیری دارند می‌روند یک جایی گُل و بوستان است حضرت امیر(ع) اجازه نمی‌دهند کسی از آن‌جا برود می‌گویند از راه بروید. بعد راجع به حقوق حیوان؛ اما حقوق حیوان بر حقوق گیاه مقدم می‌شود اگر حیوان دارد از گرسنگی می‌میرد، کاروان شترهای زکات که گرفتند دارند می‌آورند به مسئول انتقال مالیات فرمان می‌دهند که این شترها و گله‌های گوسفند که دارید می‌آورید که جزو مالیات عمومی است این گله‌ها را مجبور نکن، این‌ها دو گله باشند بعضی از این حیوانات جوان هستند سرحال هستند، سریع می‌روند، بعضی از این‌ها نه، یا پیر است یا حیوان مریض است یا بچه دارد یا آبستن است، اگر مجبور کنی این دوتا گروه همزمان حرکت کنند به هر دو گروه ظلم کردی هم این‌ها را تند می‌دوانی و هم آن‌ها را مجبور می‌کنی که یواش بروند. دو گله کن. – ببینید حقوق حیوانات تا کجا – آن‌ها سرعتی که می‌خواهند بروند و این‌ها با سرعت آرام‌تر! فرمود حیوان مادر را وقتی می‌خواهید بدوشید اول بگذارید بچه‌اش تغذیه کند، شیر بخورد، اول بچه سیر شد بعد که او سهمش را خورد شیر را برای خودتان بدوشید. جایی که مستقر می‌شوید اول به آب و غذا و حقوق حیوانات می‌رسید وقتی مطمئن شدید هیچ باری روی دوش‌شان نیست و کاملاً در آرامش هستند بعد سراغ غذا و امکانات خودتان می‌روید. و از این قبیل توصیه‌ها راجع به حقوق گیاه و حقوق حیوان، تا به انسان برسد.

ببینید همین دوتا اصلی که حضرت امیر(ع) فرمودند، فرمودند ما از رسول‌الله آموختیم این دو اصل، حالا سومی آن را عرض می‌کنم که یک اصل دیگری است. فرمودند حضرت رسول(ص) دوتا اصل به ما فرمودند، اگر می‌خواهید انسان باشید یعنی عبد و بنده صالح باشید ملاک این که چقدر ایمان دارید این است که به این دوتا اصل چقدر در زندگی‌تان عمل میکنید، با چه کسی دوست و یا دشمن هستید و چرا؟ سر منافع خودت؟ سر دنیا؟ سر دنیا و قدرت و ثروت و ریاست و تعصب و... دعوا داری و با یک کسانی دشمنی و با یک کسانی رفیق می‌شوی؟ مؤمن نیستی. اما اگر سر حق و عدل، برای توحید و عدالت، با کسانی دوست شدی و با کسانی دشمن شدی این مهم‌تر است. اصل دوم چه بود؟ - خیلی چیز سختی است و الا آسان است – فرمودند که هیچ جا خودت را جلو نینداز، هرکاری که نمی‌خواهی دیگران با تو بکنند، هر حرفی که نمی‌خواهی دیگران به تو بزنند تو با دیگران نکن و نگو. هرچه که دوست داری دیگران به تو بگویند و یا دیگران با همان نحو با تو برخورد کنند تو با مردم به همان نحو برخورد کن. این یک قدم است. یک قدم بالاتر این است که تو اصلاً به دیگران کاری نداری و ملاک تو، خودت هستی. خیلی این کار سخت است فرمودند هیچ چیز در این دنیا نباشد که فقط برای خودت بخواهی، هرچی هست برای همه بخواه. بگو من دوست دارم 7 میلیارد بشر روی زمین، همه‌شان این‌طور باشند. از هرچه که بدت می‌آید و نمی‌خواهی به تو برسد حضرت امیر(ع) فرمودند حضرت رسول(ص) فرمودند همه انبیاء هم این را گفتند، این اصل طلایی اخلاقی است که از هرچه که برای خودتان متنفر هستید برای دیگران هم آن را نخواهید یعنی تو منصف باش بر اساس این انصاف راجع به دیگران قضاوت کن و از دیگران راجع به خودت. این‌ها نوع نگاه امیرالمؤمنین(ع) و شیعه است. هی علی علی؟! بعضی‌ها فکر می‌کنند مسئله علی(ع) بحث شخص حضرت علی(ع) است، ما اثبات می‌کنیم علی(ع) ولایت دارد، ما اثبات می‌کنیم علی(ع) معصوم است، ما اثبات می‌کنیم علی(ع) در غدیر به ولایت و زعامت نصب شد و... خب حالا اثبات کردی، بعدش چه؟ بعدش ما مثل کسانی زندگی می‌کنیم که علی را به این حد قبول ندارند یا اصلاً علی را نمی‌شناسند، ما با آن‌ها در سبک زندگی چه فرقی داریم؟ وقتی ما علی‌شناس علوی و می‌شویم که بعد از این که علی و ولایت علوی را اثبات کردیم بعد سراغ این‌ها بیاییم. چون اصلاً امیرالمؤمنین(ع) برای چه امام ماست؟ برای این که این‌ها را به ما یاد بدهد. صحبت شخص علی، گوشت و پوست علی نیست، صحبت روح علی است، صحبت شخصیت و علم و اخلاق و عمل علی است، و خود امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید من فدای این ارزش‌ها. تمام اهل بیت(ع) و تمام انبیاء فدای همین ارزش‌ها شدند. این ارزش‌ها از جمله این‌هاست. پس این دوتا اصل.

3) سومین اصل؛ فرمودند که اگر بشر، مؤمنین اهمیت کلمات را بدانند هر کسی در هر موردی هر چه دلش می‌خواهد حرف می‌زند یا می‌گویند یا می‌نویسند فرمودند نمی‌دانید که با این پاشیدن تخم کلمات و این بذر کلمات شوم، کلمات حساب نشده، کلمات مضرّ چه بلایی بر سر خودتان و روابط اجتماعی و بر دنیا و آخرت خودمان می‌آوریم. و این تعبیر که فرمودند مؤمن کسی است که خاموش باشد یا سخن نیک و درست بگوید در ماها اصل این است که خاموش نباشیم و هر حرفی که به ذهن‌مان می‌آید راجع به همدیگر و همه چیز می‌گوییم. اگر مجبور شدیم ساکت می‌شویم اگر یک کسی گفت آقا ساکت باش چقدر حرف می‌زنی، آن وقت اگر مجبور شویم ساکت می‌شویم اگر مجبورتر شدیم یک حرف خوب هم اگر گیرمان آمد می‌زنیم! این مسیری است که ما طی می‌کنیم آن مسیری است که امیرالمؤمنین(ع) می‌گویند. فرمودند که اگر بنا را بر این بگذاریم که چه کسی گفته اصل بر حرف زدن است، اصل بر نوشتن است، اصل بر فیلم ساختن است ولو چرند، تولید انبوه می‌کنی! تولید انبوه چرند! بعضی‌ها فکر می‌کنند صرف کمیّت تولید انبوه از عدم تولید بهتر است! خب آقا ممکن است تولید فاضلاب باشد، تولید فاضلاب از عدم تولید آن بهتر نیست. تولید زباله ممکن است بشود. دیدید بعضی‌ها می‌خواهند بگویند ما پیشرفت فرهنگی کردیم مقدار توناژ کاغذ روزنامه‌ها را اعلام می‌کنند! آن زمان که روزنامه بود، حالا که روزنامه دارد ورمی‌افتد، مقدار پهنای اینترنت که چقدر در آن جا می‌شود و چقدر سریع است. این علامت رشد شده است. خب این پهنای اینترنت یک لوله است توی آن ممکن است آب باشد ممکن است فاضلاب باشد، تو هی راجع به این پهنای لوله صحبت می‌کنی؟ توی این لوله چه چیزی رفت و آمد می‌کند و دارد می‌آید و می‌رود؟ چه چیزی را داری در جامعه منتشر می‌کنی؟ هرچه می‌گویند از نظر فرهنگی، از نظر اخلاق اجتماعی، از نظر رشد انسانی، فرهنگی، معنوی چه کار می‌کنید؟ می‌گویند آقا پهنای اینترنت اینقدر است! توناژ کاغذ روزنامه‌هایمان این‌قدر است! کمیّت. سیطرة کمیّت. کاش کمیت، سیطره حماقت است. برای این که کمیّت باز گاهی شانسی در آن خوب و بد هست ولی وقتی که حماقت است مسابقه کمیشت است. بیبنید مثل این مسابقه ثروت در عرصه بازار، چون بعضی‌ها فکر می‌کنند پیشرفت، رقابت یعنی مسابقه ثروت به هر قیمت به هر شیوه. در سیاست هم مسابقه قدرت، بعد این مسابقه حتی توی خانواده بیاید یعنی زن و شوهر با هم مسابقه ثروت یا مسابقه قدرت می‌گذارند! این‌ها حماقت نیست؟ زن و شوهر مسابقه سر قدرت و ثروت می‌گذارند یا اخیراً در این دوره‌های اخیر سر مدرک! مثل این که کمیّت قدرت، کمیّت ثروت، کمیّت آگاهی خودش کافی است. آگاهی از چه؟ آگاهی درست یا غلط؟ صادق یا کاذب؟ آگاهی از حریم خصوصی دیگران؟ آگاهی از حق؟ آگاهی از باطل؟ آگاهی از چه؟ یکی از مصیبت‌های ما این است که کلاً این پسوندها را حذف کردند. مثلاً می‌گویند آزادی خوب است یا بد است؟ می‌گویند آزادی حتماً خوب است. یک عده هم می‌گویند نه آقا بد است. هیچ کس سؤال نمی‌کند آزادی چی؟ آزادی از چی خوب است یا بد است؟ آزادی فحش و اهانت بد است. آزادی امر به معروف و نهی از منکر، انتقاد سالم خوب است. آزادی اهانت بد است، آزادی فلان خوب است. آزادی چی؟ اصلاً وقتی از کسی می‌پرسند آگاهی خوب است یا بد است؟ آزادی خوب است یا بد است؟ پیشرفت خوب است یا بد است؟ همین‌طور کلی روی هوا می‌گوید خوب است یا بد است این نادان است. آزادی برای چه و برای کی؟ آزادی بیان. آزادی بیان چی؟ همین‌طور کلی که نمی‌شود گفت. آزادی بیان نه خوب است نه بد است. بگو آزادی بیان چی تا بگویم خوب است یا بد است؟ آزادی بیان حق، بیان فضیلت، بیان معرفت خوب است. آزادی بیان فضولات و حریم خصوصی مردم و رذائل بد است. یعنی چه آزادی بیان همین‌طور روی هوا خوب است یا بد است؟ آگاهی؟ آگاهی از چه؟ الآن شما از زمان مرگ‌تان آگاه شوید به نظرتان خوب است؟ نه اصلاً خوب نیست. الآن به من و شما بگویند چه زمانی می‌میرید ولو 8 سال دیگر از همین الآن مُردی دراز می‌کشی. هر آگاهی‌ای خوب نیست. آگاهی از این که این توی دلش راجع به من چه فکر می‌کند؟ این آگاهی خوب نیست. آگاهی از پشت پرده و دعوای خانوادگی فلان فوتبالیست و فلان هنرپیشه و فلان خواننده، یکی از آگاهی‌های خیلی واجب ما مردم شده این که هنرپیشه‌ها یا ورزشکاران یا خواننده‌ها این‌ها با چه کسی ازدواج کرده؟ چند بار طلاق گرفته؟ ماشینی که الآن خریده مدل آن چیست؟ این هم سطح آگاهی‌های ملی ماست. الآن پرفروش‌ترین مجلات و نشریات، پر بیننده‌ترین سایت‌ها همین‌هاست که به آن‌ها زرد می‌گویند که کلاً ذهن همه را زرد می‌کنند. همه چیز را زرد می‌کنند. چه کسی گفته این آگاهی‌ها خوب است؟ آگاهی خوب است یا بد است؟ آگاهی ازچه خوب است یا بد است؟ ما آگاهی مفید داریم آگاهی مضرّ داریم. آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی کدام قلم؟ آزادی قلم سلمان رشدی؟ یا آزادی قلم یک حکیم؟ انتقاد؛ انتقاد و نقد چی و چگونه؟ روی هیچ چیز ارزشگذاری مطلق نکنیم و همه چیز را بپرسیم. این‌جا حضرت امیر(ع) می‌فرمایند خاموشی، همین‌طور ور ور گفتن و ور ور نوشتن و ور ور کارهای فرهنگی کردن بهتر است، خیلی از این تولیدات فرهنگی و حرف‌هایی که زده و گفته و نوشته می‌شود مضرّ است، خاموشی از این‌ها بهتر است چون خاموشی صدمه نمی‌زند. فرصت تأمل و تفکر به مخاطب می‌دهد. این‌ها بدون فکر و با تخریب قدرت تفکر و داوری ذهن‌ها را آلوده می‌کنند. فرمودند اصل خاموشی است. یعنی تو باید دلیلی برای حرف زدن داشته باشید، ما دنبال دلیل برای حرف نزدن می‌گردیم! در حالی که حضرت امیر(ع) می‌گویند باید هر وقت چیزی را می‌گویی یا می‌نویسی بتوانی توضیح بدهی که چرا من دارم این را می‌گویم و چرا دارم این را می‌نویسم و الا اصل این است که باید سکوت کنیم. حرفی برای گفتن داری فیلم بساز، حرف مفیدی به حال جامعه داری، آهنگ مناسبی داری، ترانه مفیدی داری، واقعاً این ترانه و آهنگ و موسیقی تو، این فیلم تو، این رمان تو، این کار فرهنگی، این رسانه تو، این کتاب تو، پایان‌نامه تو و.. هرچه که هست وقتی بیاید این جامعه را یک قدم جلو می‌برد یا عقب؟

پس این که حضرت امیر(ع) فرمودند رسول‌الله به همه ما و به همه انبیاء و بشر آموختند هرچه بالاترین سطح ایمان، خالص‌ترین مؤمنین کسانی هستند که این سه تا خصلت را دارند، 1) برای خدا دوست داشته باشند، برای خدا دشمن، 2) هرچه برای خود می‌خواهند برای همه مردم بخواهند. هرچه برای خودشان بدشان می‌آید و نمی‌خواهند برای هیچ کس نخواهند. 3) سخن مفید بگویند یا سکوت کنند، یا سکوت یا حرفی که به درد بخورد. حالا نگویید که حرف بدردبخور حتماً باید حرف علمی باشد؟ نه، به زنش بگوید قربانت بروم. زن به شوهرش بگوید من قربون شما بروم. حتی یک روایت دیگر دیدم که پیامبر(ص) فرمودند اگر زن و شوهر روزی یک ساعت با هم بنشینند حرف بزنند ثواب آن از چقدر در خانه خدا اعتکاف و روزها روزه و شب‌ها نمازشب ثوابش خیلی بیشتر است. الآن می‌گویند بیشتر طلاق‌های سرد و گرم برای این است که اغلب زن و شوهرها اصلاً حرفی ندارند با همدیگر یک ساعت بزنند. حرف‌های عاطفی، و الا این که او بگوید پول آوردی، او هم بگوید غذا چه درست کردی؟ از این حرف‌ها که همه بلد هستند. یک ساعت نه، نیم ساعت با هم بنشینند حرف بزنند ولو شوخی، ولو جوک، ولو چرند. بگویند و با هم بنشینند حرف بزنند. در روایت فرمود باید بتوانید با هم حرف بزنید. باید بگویم این‌جا که حضرت می‌فرمایند یا سخن مفید یا سکوت، منظورش این نیست که لطیف نگویید، صحبت‌های معمولی نکنید، خیر؛ این‌ها همه جزو حرف‌های مفید است.

اصل بعدی، ملاک جامعه اسلامی و علوی است. حضرت امیر(ع) فرمودند نگذارید اصالت لذّت و سود، در روابط خانوادگی و اجتماعی شما و مدیریت‌ها حاکم شود . مثال زدند و گفتند اگر می‌خواهید ماهیت دنیا را بشناسید دنیا مثل یک مار سمّی است ولی قشنگ. دیدید بعضی مارها خیلی قشنگ هستند پوست‌شان هم خیلی نرم است ولی به شدت خطرناک. علی(ع) فرمود من در یک جمله دنیا را به شما معرفی می‌کنم مار زیبای سمّی. بدن آن نرم است، قشنگ است خیره می‌شوی و دلت می‌خواهد روی آن دست بکشی، به آن دل می‌بندی اما درون تو پر از زهر است و لحظه‌ای به تو ضربه خواهد زد که دیگر راه جبران نداری. فرمودند که مار اول شما را می‌زند، بی‌حس می‌کند و بی‌هوش می‌شوی و بعد می‌کشد، فرمود دنیا این‌گونه است نرم و وسوسه کننده است و وقتی که تو را وسوسه می‌کند، بی‌هوش و بی‌حس می‌کند بعد ضربه‌اش را به تو می‌زند. امیرالمؤمنین فرمود نگذارید اصالت دنیا در بازارتان، در سیاست‌تان و در حکومت‌تان و در خانواده‌هایتان رایج و حاکم شود. دنیا اول آدم‌ها را احمق می‌کند بعد می‌کُشد، همه چیز را توجیه می‌کند. و فرمودند فاصله و تفاوت بسیاری است بین دو عمل؛ عملی که لذت آن می‌رود کیفر آن می‌ماند، و عملی که رنج آن می‌رود و پاداش آن می‌ماند. فرمودند اغلب مردم دنبال یک سبک زندگی هستند که همان لحظه لذّت ببرند نمی‌فهمند که آن لذت تمام می‌شود، بهترین غذا، بهترین تفریح، بهترین مسافرت، همان چند روز است، همان چند لحظه است، این تمام می‌شود. اما آثار روحی و اخلاقی آن تا ابد با تو می‌ماند اگر مثلاً از راه نامشروع و حرام و ظلم به دست آمده، کیفر ظلم با تو تا آخر می‌ماند. از آن طرف کسی که مشکل و رنجی که می‌برد مثل همین رنج روزه، مثل رنجی که در هوای گرم حجاب داشته باشی، مثل رنج انفاق، مثل رنجی که مال حرام آدم می‌تواند بخورد ولی نخورد، رنج جهاد، رنج شهادت، رنج گرفتاری و غربت، رنج بیماری و... امام(ع) فرمودند توجه ندارند که این‌ها اعمالی است که رنج آن موقت است این رنج تمام می‌شود همین چند روز و چند ماه است، اما پاداش آن تا ابد می‌ماند. اما یک سبک زندگی داریم که مدام چه کار کنم که تفریح و لذت بیشتر و جدیدتر داشته باشم، آن لذت می‌رود ولی کیفر آن تا ابد با شما خواهد ماند.

اصل دیگر؛ فرمودند همه در شرایط عادی، ظاهراً عاقل هستیم اما عقل و خرد را وقتی می‌شود محک زد که شرایط غیر عادی شود. در شرایط عادی که همه عقل‌شان می‌رسد که باید از سمت راست بروند از سمت چپ برگردند، آب هست، همه باید توی صف بایستند آب بخورند، چراغ قرمز باید بایستیم چراغ سبز برویم و... همه این‌ها را در شرایط عادی بلد هستیم. اما امیرالمؤمنین(ع) فرمودند در شرایط عادی نمی‌توانی قضاوت کنی که یک جامعه‌ای، یک مردمی، عاقل هستند یا نه؟ خردمندی‌شان را در آن لحظه‌ای می‌توانی معیارسنجی کنی که آرزوها و مشکلات سراغ این‌ها بیاید و آن‌ها را بفریبد آنجاست که شما می‌بینید خردهای بسیاری عین بی‌خردی است. آن وقت خواهید دید که بسیاری از این مردمان عاقل‌نما با دیوانگان فرقی ندارند. آن وقت است که خردها آزموده می‌شود. رابطه خرد و نفس؛ یعنی می‌فرماید هرجا که نفسانیت تحریک و تقویت می‌شود خرد ضعیف می‌شود. هرجا نفس، هوای نفسانی شخصی یا جمعی مهار بشود، عقلانیت تقویت می‌شود و در ادامه‌اش این تعبیر که، فرمودند مردم فکر می‌کنند که – این‌ها خیلی تعابیر عجبی از امیرالمؤمنین(ع) است این‌ها را می‌شنویم ولی باور نمی‌کنیم و الا همه‌مان این‌ها را به لفظ قبول داریم اما باور نمی‌کنیم که عمل کنیم – می‌فرمایند که انبیاء آمدند به مردم گفتند که در اخلاق را در بازار و کار و زندگی رعایت کنید. همه می‌گویند که بله، بله اخلاق خوب است آدم بااخلاق خوب است نباید بداخلاق بود. - همین حرف‌هایی که همه‌مان می‌زنیم – بعد می‌فرماید حالا می‌رود توی بازار می‌خواهد معامله کند تمام آن حرف‌ها یادش می‌رود! می‌خواهد برود توی سیاست رأی بیاورد یادش می‌رود کنار می‌گذارد. نه این که یادش برود، فرمودند که وقتی ما به شما می‌گوییم که خداوند به شما وعده داد که گنج‌های روزی در وسعت اخلاق نهفته است، یعنی توسعه و پیشرفت مادی هم می‌خواهید اخلاقی باشید فکر می‌کنید اگر اخلاقی عمل نکنید، حقوق همدیگر را رعایت نکنید، بدبخت می‌شوید، فقیر می‌شوید، خیر، عکس آن است. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند اخلاق را رعایت کنید، حقوق همدیگر را رعایت کنید، ثروت می‌شوید، مرفّه می‌شوید، توسعه پیدا می‌کنید و اقتصادتان درست می‌شود.

من الآن از شما سؤال می‌کنم الآن توی یک مغازه‌ای می‌خواهید چیزی بخرید یکی هست این ارزان‌تر می‌دهد ولی همیشه راست می‌گوید، 5 تا مغازه هم هست که گران‌تر می‌دهند و دروغ هم می‌گویند. شما خودتان به عنوان یک مشتری سراغ کدام‌شان می‌روید؟ معلوم است سراغ کی می‌روید بقیه هم سراغ همان می‌روند یعنی خدا به او روزی بیشتری می‌رساند، به این‌ها نمی‌رساند.

این تعبیر آخرین روایت حضرت امیر(ع) که عرض کردم این روایت است که ایشان فرمودند بدانید که اخلاق رفاه دنیوی می‌آورد اگر دنیا می‌خواهید به این مسئله که فرمودند گنج‌های روزی در وسعت اخلاق نهفته است و درست برعکس آن که می‌گویند توسعه که می‌خواهید باید حرص بر جامعه، حاکم باشد! نظام سرمایه‌داری و لیبرالیسم این را می‌گوید، لیبرال سرمایه‌داری می‌گوید بدون حرص پیشرفت نخواهد بود. حضرت امیر(ع) می‌گویند بدون اخلاق، به رفاه و به شادی حقیقی نمی‌رسید. ممکن است حساب‌تان پرپول بشود اما از زندگی لذت نخواهید برد. بنابراین توسعه به همراه اخلاق را حضرت امیر(ع) پیشنهاد می‌دهند. این در قانون‌نویسی، در تجارت و در همه مسائل، نقش دارد.

والسلام علیکم و رحمه‌الله



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha